English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5664 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ventriloquism U سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laic U شخص که علم خاصی را نداند
listener U شنونده
auditors U شنونده
listeners U شنونده
hearers U شنونده
hearer U شنونده
audient U شنونده
auditor U شنونده
prime time U ساعات پر شنونده
good listener U شنونده خوب
anthropo U پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop U پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
sone U واحد کیفی صدا برای یک شنونده
id U مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography U علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
as U بطوریکه
so that U بطوریکه
in due f. U بطوریکه
the f. of a table U بطوریکه
qua U بطوریکه
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
according as U همچنانکه بطوریکه
inapplicably U بطوریکه تطبیق ننماید
incomputably U بطوریکه نتوان شمرد
incommutably U بطوریکه نتوان معاوضه نمود
evincibly U بطوریکه بتوان اثبات کردن
ineffably U بطوریکه نتوان بیان کرد
to answer in the a U اری گفتن بله گفتن
greet U درود گفتن تبریک گفتن
greets U درود گفتن تبریک گفتن
greeted U درود گفتن تبریک گفتن
entertainingly U بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
incomprehensibly U بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
incompressibly U بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
ideally U بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
illimitably U بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
hypoventilation U تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
micro prolog U PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
covers U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
coverings U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
variable incidence U جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
sputters U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
duck and drake U پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
blank U حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blankest U حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
gestalt U معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
ducks and drakes U پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
hyperventilation U تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
gibbous U بر امده
who came? U کی امده
fordone U از پا در امده
ridgy U بر امده
who came? U که امده
incoming U امده
leavened bread U نان ور امده
left over U زیاد امده
new come U تازه امده
impassionate U به جنبش امده
worker U ازکار در امده
exserted U پیش امده
exserted U بیرون امده
underhung U پیش امده
overdue U دیر امده
overshot U پیش امده
jutting U پیش امده
worked up U ازکار در امده
landed U فرود امده
exopathic U ازبیرون امده
in U :رسیده امده
aggregates U جمع امده
red-hot U تاب امده
getting U بدست امده
gets U بدست امده
get U بدست امده
peregrin or rine U از خارجه امده
saleintiant U بیرون امده
projective U جلو امده
protractive U جلو امده
protrudent U جلو امده
red hot U تاب امده
protrusive U جلو امده
aggregate U جمع امده
prognathous U پیش امده
enthetic U ازبیرون امده
prognathic U پیش امده
in- U :رسیده امده
saleint U بیرون امده
jambs U تیربیرون امده
protrusile U جلو امده
jamb U تیربیرون امده
unbred U بدببار امده
pitch setting U تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
born in the purple U در نازونعمت بدنیا امده
bay windows U پنجره پیش امده
you might have come U باید امده باشید
bay window U پنجره پیش امده
beetle brow U پیشانی پیش امده
neoteric U تازه بدنیا امده
twinborn U دوقلو بدنیا امده
projecting jaw U ارواره پیش امده
apogean U از زمین بالا امده
ecstatically U بوجد امده نشئهای
peregrine U ازخارجه امده مسافر
ecstatic U بوجد امده نشئهای
take steps U اقدامات بعمل امده
cantilever U تیر پیش امده
petiolar U از برگدم بیرون امده
self born U از خود بوجود امده
inchoate U تازه بوجود امده
unhandy U مشکل بدست امده
weather worn U تحت تاثیر هوا در امده
to t. to account U زیر account امده است
instances have occurred that U مواردی پیش امده است
flanges U لبه بیرون امده چرخ
vizor U لبه پیش امده کلاه
flange U لبه بیرون امده چرخ
his stomach sticks out U شکمش پیش امده است
to run short U زیر short امده است
hardly earned money U پول سخت بدست امده
extrusive U اخراج کننده بیرون امده
visor U لبه پیش امده کلاه
visors U لبه پیش امده کلاه
lug U هر عضو جلو امده چیزی
air landed U فرود امده از راه هوا
lugged U هر عضو جلو امده چیزی
rimrock U لبه بر امده صخره مزبور
lugging U هر عضو جلو امده چیزی
bucktooth U دندان گراز یا پیش امده
prognathous U دارای ارواره پیش امده
bow window U پنجره پیش امده کمانی
prognathic U دارای ارواره پیش امده
venose U دارای رگهای متعددوبر امده
bow windows U پنجره پیش امده کمانی
lugs U هر عضو جلو امده چیزی
ramus U قسمت بر امده واطاله یافته
possitive stagger U ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
forestage U قسمت جلو امده صحنه نمایش
the bird took its perch U مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
oversailing of facade U قسمت برجسته یا پیش امده بنا
ventricous U بادکرده دارای شکم پیش امده
ill gotten U با وسایل غیر مشروع بدست امده
whyŠthere is the answer U شرط در امده تقریبا معنی میدهد
biologic U بدست امده اززیست شناسی عملی
nook U قطعه زمین پیش امده برامدگی
kid glove U ازلای زرق وبرق بیرون امده
negative stagger U ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
dump U رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
post edit U ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
lyophiled U بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
lyophil U بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
bay window U پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay windows U پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
round shouldered U دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round-shouldered U دارای شانههای جلو امده شانه گرد
ribby U دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
industrial wealth U مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
it is of doubtful proveance U معلوم نیست اصلا از کجا امده است
dormers U پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
dormer U پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
coordinated turn U دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
rimrock U صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
brown major U براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
grilse U ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
officinal names of drugs U نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
straight arm U حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
yardage U تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
odontolite U دندانی که تبدیل به سنگ شده و برنگ فیروزه در امده است
catches U ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
soever U واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
matriculated students U شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
estimably U بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
apomict U کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
pandects U خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
escarpment U پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
escarpments U پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
in human shape U انسان
mortals U انسان
human being U انسان
loard of creation U انسان
homo U انسان
human beings U انسان
homosapiens U انسان
man U انسان
mortal U انسان
mans U انسان
ego loss programming U تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
lobe U اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobes U اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
vampire U روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
vampires U روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
humanoids U شبیه انسان
Recent search history Forum search
1حرف زوری به انگلیسی
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
2تعریف فونتیک چیست؟
1coffee table conversation piece
2immunogenicity
1STARS CANT SHINE WITHOUT DARKNESS
1انسان خوش اخلاق ترسواست
1memory make the man
0سیره رفتاری امام علی(ع) سیره هدایت عملی انسان و جامعه است
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com